مثل چینی : آنکس که در هر جا دوستانی دارد ، همه جا را دوست داشتنی می یابد .
مثل چینی : راستی یگانه سکه ایست که همه جا قیمت دارد .
مثل چینی : موقعیکه دهانت می خورد بگذار با شکمت مشورت کند .
مثل چینی : مردان در اوقات خوشبختی نسبت به سایر افراد همدردی نشان می دهند و زنان در اوقات بدبختی .
مثل چینی : هیچ وقت بیش از زمانیکه سر و کارمان با احمق است احتیاج به هوش زیاد نداریم .
مثل چینی : بدبختی آن نیست که می توان از آن بر حذر بود ، بلکه آن است که گریزی از آن نیست .
مثل چینی : هنگامیکه خشم حرف می زند عقل چهر? خود را می پوشاند .
مثل چینی : همیشه دزدی وجود دارد که دزد دیگر را غارت کند .
مثل چینی : مردیکه کوه را از میان برداشت ، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد .
مثل چینی : آنکه دربار? همه چیز می اندیشد ، دربار? هیچ چیز تصمیم نمی گیرد .
مثل چینی : عمارت بزرگ را از سایه اش و مردان بزرگ را از سخنانشان می توان شناخت.
مثل چینی : انسان موفق لاقید نیست و انسان لاقید موفق نیست .
مثل چینی : اگر به خاموش کردن آتش می روی ، لباس غلفی بر تن مکن . مثل چینی : مردم به سخنان مرد پولدار همیشه گوش می کنند.
مثل چینی : «عجله» کاری را که «احتیاط» قدغن کرده انجام می دهد.
مثل چینی : یک مرد بزرگ عیوب مرد کوچک را نمی بیند.
کـه به مـا سـوا فـکـندی هـمـه سـایـهً هـما را |
عـلی ای هـمای رحـمت تـو چـه آیـتی، خـدا را |
بـه عـلـی شـنـاخـتـم مـن به خـدا قـسم خـدا را |
دل اگـر خـداشـنـاسی هـمـه در رخ عـلی بـیـن |
چـو عـلی گـرفـتـه بـاشـد سـرچـشـمـهً بـقـا را |
بـه خـدا کـه در دو عـالـم اثـر از فـنـا نـمــانـد |
بـه شـرار قـهـر سـوزد هـمـه جان ما سـوا را |
مگـرای صحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ |
کـه نـگـیـن پـادشـاهـی دهــد از کــرم گـدا را |
بـرو ای گـدای مـسـکـیـن در خـانه عـلی زن |
چو اسیـر توسـت اکنون به اسـیـر کـن مـدارا |
بجـز از علی که گوید به پـسر که قـاتـل من |
کـه عـلـم کـنـد بـه عـالــم شـهــدای کــربـلا را |
بـه جـز از عـلی که آرد پسری ابوالعـجایب |
چـو عـلی که می تـواند که به سـر بـرد وفا را |
چو به دوست عهـد بـندد ز مـیـان پـاکـبازان |
مـتـحـیـرم چـه نــامـم شـــه مــلـک لافـتـی را |
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت |
کـه ز کـوی او غـبـاری بـه مـن آر، تـوتـیـا را |
به دو چشم خونـفشانم هـله ای نسیم رحمت |
چـه پـیـامـهـا سـپـردم هـمه سـوز دل صـبـا را |
به امـیـد آنکـه شایـد بـرسد به خاک پـایـت |
کـه ز جـــان مـا بـگـردان ره آفـت قــضـــا را |
چو تویی قضای گردان، به دعای مستمندان |
کـه لـسـان غـیـب خـوشـتـر بـنوازد این نوا را |
چه زنم چو نای هـر دم ز نوای شوق او دم |
بـــه پــیــام آشــنـایـــی بـــنــوازد آشـــنـــا را |
هـمه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی |
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهـریارا |
ز نـوای مرغ یاحـق بـشـنو کـه در دل شب |
منطقه فیروزجای بابلکنار در30 کیلو متری شهرستان بابل در بخش بابلکنار واقع شده
که در حدود 17 کیلو متر از بخش بابلکنار را که ما بین روستای درازکلا و روستای خلیل کلا
(از توابع فیروز جای سیار بخش بندپی شرق)واقع شده است را اطلاق میشود که شامل
چندین روستا وابادی بهنامهای: سعادتاباد موزیکتی همهکتن انجیلسی هلیکتی ممرزکن
تیرکن ولمارون را شاملمیگردد مردم این منطقه دارای فرهنگ و سنت خاص فیروزجای بوده
وخود را از نسل ورعیتحاج شیخ موسی(ره)میدانند که ان بزرگوار از شاگردان بلا فصل سه
اماممعصوم(ع):حضرتامامجعفرصادق(ع)حضرتامامموسیکاظم(ع)وحضرتامامرضا(ع)بودند
به نام خداوند لوح و قلم * * * حقیقت نگار وجود و عدم
خداییکهدانندهیرازهاست * * * نخستینسرآغازآغازهاست.
سلام.من آمدم با دلی پر از درد و نگفته هایی ناگفتنی و با قلبی سرشار از امیدواری به آینده
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
صد شاخه گل نار تقدیم تو باد سر سبز ترین بهار تقدیم تو باد
گویندلحظهایستهنگامروئیدنعشق ان لحظه هزار بار تقدیم تو باد
باز هم سلام سلام به شما ای افتخار افرینان ایران زمین که انشا الله
همیشه زنده وپاینده باشید